بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 4015
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
اعتیاد یک بیماری است، و ارتباطی به ضعف اخلاقی و یا تغییرات رفتاری ندارد طب سوزنی کـره ای یا سوجـوک و درمــان بیماریها و زیبایی بدن از طریق کف دست و پا کوچک کردن شکم،لیزر لیپولیز، جراحی کوچک کردن سینه،پروتز سینه،تزریق چربی در صورت آنچه باید در مورد تزریق ژل ,تزریق بوتاکس و میکرودرم ابریژن بدانیدهمه چیز درباره جراحی زیبایی پلک و بالا بردن ابروها ساده ترین و ارزان ترین راه برای از بین بردن چربــی های شکــم ، پهلــو و ران آرایش دائم با متد جدید میکروپیگمنتیشن جایگزیــن تــاتــو (بدون درد و خونریزی)آیا اعتیاد یکی از اعضای خانواده، زندگی شما را به مرز نابودی کشیده است؟ همه چیز درباره جراحی سینــه و شکــم و لیـزر لیـپـولیـــز دستگاه پروتز لب PLPحجم دهنده لب باحفظ فرم طبیعی وبدون تزریق ژل درلب ها آشنایی با انجمن های گمنام 12 قدمی ترک اعتیاد اثر طب سوزنی و روش كت گوت طب چینی با مکمل های غذایی در درمان چاقی همه چیز درباره جراحــی زیبایــی بینی زیبـایی و تناسب اندام
چگونه بدون عمل جراحی زیباترین بینی را داشته باشیم؟
اگه صورت لاغری دارید و می خواهید تپل شوید بخوانید
چطور در طول 3 روز وزن کم کنیم؟
برطرف کردن ریزش مو و رویش مجدد موها با زاندروکس
هرآنکس که پند پدر نشنود یقین دان که روزی پشمان شود «صائب»
تربیت فرزندان در نتیجه پذیرش مسئولیت و تلاش و هماهنگی پدر ومادر است. واگذاری تربیت فرزندان به مادر و خالی کردن میدان تربیت از پدران، فرزندان را معمولاً با مشکلات و اختلالات رفتاری غیرقابل جبران مواجه میسازد.
صاحبنظران معتقدند با این که مادران در تربیت مهارت بیشتری دارند ولی پدران در تربیت موثرترند. بنابراین پدران باید در امر تربیت، نگهداری و رشد و شکوفایی کودکان نقش و مشارکت داشته باشند. معمولاً کودکان تصوری اغراقآمیز از پدر دارند او را بزرگتر، قویتر و دارای نیرویی مضاعف میپندارند که اطلاعات کافی هر زمینه و توانایی حل همه مشکلات را دارند، او را کانون ارضای نیازهای مادی، روانی، اجتماعی، عاطفی و ارتباطی و عامل امنیت خانه و خانواده میدانند.
این تصورات و توقعها مسئولیتهای بزرگ و تعیینکنندهای بر عهده پدران میگذارد و آنان را وامیدارد تا در امور تربیت و چگونگی رشد و شکوفایی کودک مشارکت و نقش ویژهای داشته باشند.
در خانههایی که پدر فقط نقش «نانآور» را دارد و فرزندان فرصت تعامل و همانندسازی با پدر را ندارند، متاسفانه از تربیت مطلوب محروم میشوند، چنانکه سعدی میگوید:
پسر کاو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
● تعریف پدر
از نظر زیستی، پدر یکی از دو عامل مهم در تولد یک موجود (مولود) است، در حالیکه از نظر تربیتی به منزله راهنما و معلم، مرشد فکری و عملی و الگوی رفتاری است، چنان که پیغمبر اسلام حضرت محمد(ص) خطاب به حضرت علی(ع) میفرمایند:
ای علی (ع) من و تو پدران (مرشدان فکری و عملی) این امت هستیم.
● نقش پدر در تربیت فرزندان
از بررسی نتایج برخی تحقیقات که در دهه آخر قرن بیستم در جهان انجام شده دریابیم:
▪ یکی از عوامل ضعف خانوادههای امروزی، کاهش نقش پدر در خانواده است.
▪ کودکانی که در غیبت پدر پرورش یافتهاند، زمینههای بروز بزهکاری در آنان بیشتر است.
▪ کودکانی که از تربیت و همراهی پدر در بازی و تفریح و سرگرمی برخوردار بودهاند، ضمن داشتن روابط عمیقتری با دوستان، دارای خود کنترلی و مهارت بیشتر در بیان حالات هیجان خود و تشخیص احساسات و عواطف دیگران بودهاند.
▪ پدرانی که دخالت بیشتری در تربیت داشتهاند، فرزندان آنها علاوه برداشتن رفتار مسئولانه، حسن مسئولیت پذیری بالاتری در مورد رفتار خودشان داشته، کمتر دیگران و شانس و «اقبال بد» را به عنوان مشکلات رفتاری خود مطرح میکردند.
▪ فرزندانی که پدران آنها به اندازه کافی در تربیتشان نقش داشتهاند، دارای توانمندی بیشتری در حل مسائل، مهارتهای کلامی و پیشرفت تحصیلی بودهاند.
▪ مشاهدات بیانگر آن است افرادی که در بزرگسالی همدلی بیشتری با دیگران نشان میدهند، در کودکی از مشارکت صحیح پدر در تربیت خود بهرهمند بودهاند.
▪ پسران نوجوان ناقد پدر به راحتی دچار اضطراب و ناراحتی میشوند.
▪ در خانوادههایی که پدر حضور نداشته و یا وجودش بیتاثیر باشد. فرزند تمایل بیشتری به الگو قراردادن رفتار مادر نشان میدهد، این امر مشکلاتی را به ویژه برای پسران به وجود میآورد.
▪ دختران خانوادههایی که در آنها مادر مسلط و پدر منفعل بوده است، در دوره نوجوانی و بزرگسالی و در ارتباط با مردان و تشکیل خانواده بیشتر دچار مشکل شدهاند.
● پدر، الگوی مناسب
▪ فرزند در مسیر رشد و شکلگیری شخصیت خود با افراد زیادی در ارتباط است و از آنها تاثیر میپذیرد. چنانچه پدر بتواند به گونهای رفتار کند که فرزند، جنبههای مثبت و سازنده رفتارهای پدر را مشاهده کند به سلامت زندگی فرزندش کمک کرده است.
▪ دختر برخورد با مرد را از پدر میآموزد، او از پدر مسائلی را میآموزد که هرگز از مادر نخواهد آموخت.
▪ فرزند میتواند صحبت کردن، طرز صحبت، راستگویی، وفاداری، روابط اجتماعی، شیوه غذا خوردن، نشست و برخاست کردن و همه سجایای اخلاقی را از پدر بیاموزد. به گفته خواجه نصیر طوسی « از طریق پدر است که فرزندان، تدبیر و کمالات نفسانی چون آداب و فرهنگ، هنر و صناعات و علوم و طریق زندگی را که اسباب بقا و کمال نفس هستند، یاد میگیرند.»
آنچه پدران باید بیشتر بدانند و عمل کنند:
۱) حتی قبل از تولد میتوانند به روشهای گوناگون با فرزند ارتباط برقرار کنند:
الف) با قراردادن دست روی شکم همسر و صحبت کردن با او. ب) با نشان دادن دلبستگی خود به همسر با دادن هدیه (یک شاخه گل، یک لبخند، یک نگاه محبتآمیز و یا کمک در کار منزل).
۲) با فرزندان با لحن خوب و مؤدبانه سخن بگویند.
۳) ابراز محبت را به فرزندان به طور مستمر ادامه دهند، زیرا رفتار مردانه بدون مهربانی، الگوی جنسیتی پدر را بیتاثیر میکند.
۴) به فرزندان احترام بگذارند و از تحقیر شخصیت و انتقاد نابجا بپرهیزند.
۵) با ایجاد رابطه دوستانه، زمینه انس با فرزند را هموار سازند تا بتوانند به راحتی حرف دلشان را به پدر بگویند.
۶) وقتی با فرزندان تنها هستند با آنان همبازی شوند و یا ورزش کنند.
۷) شرایطی را به وجود آورند تا فرزندان بتوانند نقاط قوت خود را نشان دهند.
۸) برای شناخت بهتر فرزندان به ویژه در هفت سال دوم سعی کنند نقش مربی ورزش او را داشته باشند و رشته ورزشی را طبق خواست و توانمندیهای خودش انتخاب کند.
۹) گاهی فرزندانمان به تایید رفتارهای خود از طرف پدر سخت نیازمندند.
۱۰) برای فرزندان وقت بگذارید تا تکریم و احساس با ارزش بودن را در او تقویت کنید.
۱۱) از رفتارهای نادرست آنان چشمپوشی نکنید و با توجه به شرایط روحی و روانی، زمانی و مکانی او را از کار نادرستش آگاه کنید.
۱۲) در هنگام تصمیمگیری در امور مربوط به فرزندان با آنان مشورت کنید.
۱۳) سعی کنید از ویژگیهای فرزندتان اطلاعات و آگاهیهای لازم را داشته باشید.
۱۴) به استعداد و سلیقههای آنان احترام بگذارید.
۱۵) اوقات بیشتری را در جمع خانواده و فرزندان سپری کنید.
۱۶) به تحصیل و درس فرزندان اهمیت داده و با شرکت در جلساتی که مدارس تشکیل میدهند به آنها ارزش و اعتبار دهید.
۱۷) رفتارهای خود را اصلاح کنید تا الگوی مناسبی برای فرزندان باشید.
۱۸) در میان اعضای خانواده تبعیض قائل نشوید و گاهی با آنان درددل کنید.
۱۹) آنان را با دوران کودکی و نوجوانی خود و سایر افراد مقایسه نکنید.
۲۰) در هنگام رفتن به سفرهای طولانی بهتر است از خود نشانههایی برجای بگذارید (عکس، کاست صوتی و یا تصویری و ...) در طول سفر از طریق تلفن با فرزندان صحبت کنید و در بازگشت از مسافرت سوغات آنها را فراموش نکنید.
۲۱) سعی کنید نقش تربیتی خود را برای فرزندان نوجوان، از یک «مصلح و هدایتکننده» به یک «مشاور» تبدیل کنید.
۲۲) در هنگام نصیحت کردن فرزند نوجوان، ضمن توجه به سخنان او، افکار و احساسات خود را برای او تشریح کنید.
۲۳) محیطی صمیمی ایجاد کنید تا فرزند نوجوان ما بتواند آزادانه احساساتش را بازگو کند.
۲۴) اگر لازم بود از روش تذکر یا توبیخ در فرزندان استفاده کنید، تذکر و توبیخ ما باید به گونهای باشد که فرزندان متوجه شوند «رفتارشان نامناسب و بد است نه خود آنان».
۲۵) اگر پسر نوجوان دارید، بدانید که او نیازمند است که اوقاتی را در حریم حمایت و هدایت پدری محبوب، منطقی، استوار و مقتدر سپری کند.
۲۶) سخن شما به عنوان پدر در خانواده موقعی نافذ است که خودتان به آن اعتقاد داشته و عمل کنید.
۲۷) اقتدار پدری، لازمه تربیت کودک و نوجوان است، این اقتدار در سایه مهربانی، دوستی و قاطعیت شکل میگیرد نه در برخورد خشن، ناسزاگویی و احتمالاً کتک زدن.
«امیدواریم از جمله پدرانی باشید که با صبر، شکیبایی، مهربانی، دوستی، وقتگذاری و احترام بتوانید به وظایف خود عمل کنید. لحظهای فکر کنید به راستی تاکنون چگونه پدری بودهاید؟»
بیش از نیمی از مردان بزهکار با پدران خود ارتباط مناسبی نداشته اند، براین اساس بی توجهی پدران در تربیت فرزندان، از عوامل مهم بزهکاری کودکان در آینده است. کارشناسان نقش پدر را در تربیت کودکان در سن ۳ تا ۶سالگی، بویژه در پسران بسیار مهم می دانند.
آنان معتقدند که همانندسازی کودک از پدر خود بیشتر از مادر است. تحقیقات نشان می دهد دخترانی که ارتباط مناسب با پدرانشان دارند، در همسر گزینی تمایل بیشتری به همسرانی با خصوصیات پدر خود دارند. همچنین پسران از پدران خود مرد بودن، شوهر بودن و پدر بودن را می آموزند. اگر پدر به فرزند، خانواده و همسر خود بی توجه باشد، در اینصورت همانندسازی صحیحی از سوی پسر با پدر انجام نمی شود و پسران از نظر شخصیتی دچار مشکلات بسیاری می شوند.
شاید بتوان گفت، مسئولیت پدری، مسئولیت بسیار سنگینی است که با آگاهی، خلاقیت، فداکاری و اخلاق همراه است. باید در نظر داشت که تصور کودک از پدر، فردی مقتدر و شجاع است به گونه ای که شغل، موقعیت پدر، پایگاه اقتصادی، نظریات و تحصیلات پدر در زندگی فرزندان نقش بسزایی ایفا می کند. اگر پدری دچار مشکلات اخلاقی شود، بر شخصیت کودک تاثیر می گذارد و کودک با سرافکندگی به زندگی ادامه می دهد.
● پدر، اقتدار خانواده
کارشناسان معتقدند پدرانی که بین عمل و گفتارشان تفاوت است. پدرانی که فرصت کافی برای ارتباط با فرزندان خود ندارند، الگوی مناسبی برای همانندسازی فرزندان نیستند. با این همه فرزندان در مسیر رشد از افراد بسیاری تاثیر می گیرند که در این میان نقش پدر بسیار پررنگ تر و با اهمیت تر است. نحوه استدلال پدر و به کارگیری وسائل برای ارتباط با کودکان تاثیر مستقیمی روی رفتار کودک دارد. پدر با رفتار و حرکات خود به کودک جهت می دهد و موجب رشد و یا سقوط شخصیت فرزند خود می شود. یک کارشناس مسائل اجتماعی درباره نقش پدر در تربیت فرزندان، می گوید: «پدر و مادر در خانواده دارای جایگاه ویژه ای هستند.
بار عاطفی خانواده بر عهده مادر و رهبری و مدیریت خانه بر عهده پدر است.» وی با اشاره به اینکه فرزندان پدر را نماد اقتدار و تکیه گاه خانواده می بینند، می گوید: «تحقیقات روی خانواده هایی، که دارای پدر معتاد هستند، نشان می دهد کودکان این خانواده ها همواره احساس تحقیر می کنند. چراکه اقتدار پدر را از بین رفته می بینند و همیشه پدر را از دوستان و اطرافیان خود پنهان می کنند.» این کارشناس با اشاره به اینکه بسیاری از مشکلات خانوادگی و ارتباطات اجتماعی خانواده به نقش پدر برمی گردد، می ا فزاید: «مطالعات نشان می دهد فرزندان در خانواده نسبت به شغل، رفتار و ارتباطات اجتماعی پدر بسیار حساس هستند، این در حالیست که این حساسیت نسبت به مادران تحصیل کرده و دارای پایگاه اجتماعی بالا، بسیار کمتر است.» به گفته او دلیل اهمیت پایگاه اجتماعی پدر برای فرزندان، نقش رهبری پدر در خانه و خانواده است.
این کارشناس مسائل اجتماعی تاکید می کند: «مدت حضور پدر در خانواده و رفتار مسالمت آمیز او در خانه سبب می شود که کودکان در فراگیری دروس مدرسه بسیار جدی تر عمل کنند.» او با اشاره به این که یکی از موضوعات مطرح شده درباره تربیت فرزندان از سوی پدر تفاوت نسلی است، می گوید: «یک پدر در جایگاه پدر بودن برای تربیت فرزندش باید روانشناسی مربوط نوجوانی و جوانی را به خوبی بداند و خود را به الگوهای جوانان نزدیک کند.» وی به پدران توصیه می کند: پدران باید باتوجه به وضعیت اجتماعی امروز، بحث اینترنت و آموزش های غیرمستقیمی که از سوی رسانه ها به کودک داده می شود، سعی کنند دیدگاه های خشک را برای تربیت فرزندان خود به کار نبرند.
پدران باید شناخت مناسبی از ویژگی های دوران جوانی و نوجوانی فرزندان خود داشته باشند و خود را به وضعیت رفتاری آنان نزدیک کنند. خانواده ها مسافرت خانوادگی را هرچند وقت یک بار در برنامه زندگی خود داشته باشند; مسافرت به خانواده ها فرصت گفتگو و تعامل بیشتر را می دهد و بویژه برای پدران زمینه ای را ایجاد می کند که فارغ از مشغله کاری خود در محیطی صمیمی با فرزندان خود تعامل داشته باشند.
● مشغله کاری پدر عامل تنزل شخصیت کودک
بسیاری از کارشناسان معتقدند هنگامی که حضور پدر در خانواده به دلیل مشغله کاری یا هر وضعیت دیگر کمتر باشد، ویژگی شخصیتی و اخلاقی کودک نیز دچار تنزل می شود. پدر به عنوان واسطه بین دنیای بیرون و خانواده، نقش اصلی در شکل گیری ارزش های اخلاقی و وجدانیات کودک دارد. تحقیقات در زندگی بزهکاران نشان می دهد که در دوره حساس بین ۳تا۶ سالگی نقش پدر در زندگی این افراد یا نبوده و یا کم رنگ بوده است.
از طرفی نقش مادر در یک سال و نیم ابتدای زندگی کودک مهم است و محبت مادر برای یک سال و نیم ابتدای زندگی کودک بسیار ضروری است و احساس اعتمادبه نفس کودک نیز به دلیل همین محبت مادر شکل می گیرد. کودکان بویژه پسران در سنین ۳تا۶ سالگی، نیاز بیشتری به پدر دارند و پدران نیز باید برنامه ریزی لازم را برای حضور بیشتر در منزل داشته باشند. www.migna.ir
یک کارشناس به نقش تربیتی پدر و مادر اشاره می کند و می گوید: «گاهی مادر بیش ازحد به کودک محبت می کند که منجر به تربیت فرزندان زیاده خواه و بی مسئولیت می شود. بعضی وقت ها هم مادر از همان ابتدا به کودک بی توجهی می کند.
این امر هم سبب می شود تا کودکان عزت نفس کافی نداشته باشند. وی درباره نقش تربیتی پدران می گوید: «اگر پدر خود را ملزم به رعایت اصول اخلاقی بداند، کودک همانندسازی بسیارخوبی از پدر می کند، اما گاهی وقت ها پدر رفتارهای مناسبی از خود نشان نمی دهد، در نتیجه کودکان هم بدون توجه به اصول اخلاقی پرورش پیدا می کنند.» وی معتقداست: «بی توجهی به کودکان و مشغله زیاد پدر و مادر سبب می شود کودکان بدون توجه به ارزش های اجتماعی و اخلاقی و غیرمتعهد بزرگ شوند.»
هماهنگی والدین با فرزند
از سوی دیگر برخی کارشناسان معتقدند هرچقدر پدران در تربیت فرزندان خود هماهنگ و همگام باشند، فرزندان از تعادل روحی و شخصیتی بیشتر برخوردار می شوند. یک روانشناس در این باره می گوید: «والدین باید نسبت به شرایط روحی و روانی فرزندان خود توجه داشته باشند.» پدر نباید از قدرت خود برای کنترل فرزند استفاده کند.
وی تاکید می کند: «شخصیت پدر، تحصیلات، دیدگاه وی، شغل، نگرش و سطح درآمد پدر متغیرهایی است که کودک در آینده از آنها تاثیر می پذیرد. براساس تحقیقات پدران بیکار نسبت به پدران شاغل بیشتر رفتارهای خشن از خود نشان داده اند که تاثیر این موضوع در رفتار کودکان در جوانی و نوجوانی مشخص شده است.
اگر پدران نسبت به روحیه فرزندان خودآگاه باشند، توانمندی کودک خود را بشناسند، کودک شرایط رشد مناسبی را طی خواهد کرد و رفتارهای پرخطر او در سال های آینده نیز کاهش پیدا می کند.» این کارشناس با تاکید بر اینکه پدران باید درخانواده قدرت داشته باشند اما قدرت طلب نباشند، اظهار می کند: «پدر با توجه به قدرت و اقتدار خود در خانواده، برای هدایت اعضا تلاش می کند تا آرامش و آسایش در خانه و خانواده فراهم شود.»
پدر، معلم خانواده
مسئله پدری و عهده داری سرپرستی فرزندان ، مسئولیتی خطیر و موفقیت در آن مستلزم آگاهی ، فداكاری و اخلاق و اعتقاد است . به فرموده پیامبر پدر مسئول است : والرجل راع علی اهل بیته و هو مسئول عنهم . او مسئول است اعتماد را در درون خانواده بیاورد، مراقب فرزندان باشد و زمینه را برای استقلال و آزادی فراهم آورد و مخاطرات را از آنها دور سازد.
ازهمان دوران جنینی پدر باید زمینه ساز تربیت فرزند باشد تا روزی كه او به دنیا آمد دچار گرفتاری و سردرگمی نباشد .
● وظیفه و نقش پدر
پدر مسئول دادن آگاهی های لازم و پرورش فرهنگی فرزندان است. از نظر كودك اوست كه همه چیز را می داند ، به همه ی سؤالات پاسخ می گوید . از هر واقعه ای ، در هرجا كه اتفاق افتد خبر دارد، آینده و گذشته را اوست كه باید خبردهد ، و بالاخره اوست كه دریچه ای از اطلاعات را به روی كودك می گشاید.
شاید تصور كودك از پدر اغراق آمیز باشد ولی در كل این نكته درست است كه افراد بزرگسال واجد اطلاعات و تجاربی هستند كه كودكان فاقد آنند و اگر آنها از كودك مضایقه نمایند از موقعیت شایسته و مناسبی محروم می گردند. پدر در این رابطه متعهد انجام نقشی است كه دیگران از آن عاجزند.
پدر از یك دید ، معلم خانواده ، رهبر و قانون دان است . از طریق پدر است كه كودك به گفته خواجه نصیرطوسی از تدبیر و كمالات نفسانی ، چون آداب وفرهنگ ، هنر وصناعات وعلوم و طریق زندگی كه اسباب بقاء و كمال نفس او هستند برخوردار می شود.
این خطاست كه تصور شود نقش فرهنگی فقط به عهده مدرسه است، زیرا پایه های صحیح علم و اطلاع را پدر درخانواده می گذارد و اوست كه فرزندان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت ها و معلومات و پرورش ذوق و سلیقه و جهت دادن آنها یاری می كند. پدر ممكن است بسیاری از آنچه را كه خود می داند به فرزند خویش منتقل نماید و بسیاری از مسائل مورد نیاز و مشكلات و معماهای او را حل كند و از این دید وضع راهنمایی را برای كودك ایفا كند و راهی برای زندگی او عرضه نماید .
● اهمیت پدر در جنبه الگویی
كودك در مسیر رشد از افراد بسیاری اثر می پذیرد و تحت تأثیر دیده ها و شنیده های بسیاری است. همه ی آنهایی كه اطراف او هستند و به نحوی در او اثر دارند مدل و الگوی كودكند . اما پدر از همه ی آنها مهمتر و مؤثرتر است و این اهمیت و تأثیر تا سنین نوجوانی همچنان بر جای خویش است .
رفتار پدر در سنین خردسالی فرزند برای او همه چیز است : درس ، اخلاق ، تربیت ، سازندگی یا ویرانگری. طفل همه چیز را از او كسب می كند: محبت ، شفقت ، وفاداری ، خلوص و صفا ، رشادت و شهامت ، ادب و تواضع ، عزت نفس ، سجایای اخلاقی ، درستكاری ، پشتكار ، سربلندی ، شرافت ، صداقت و...
این امر آن چنان از نظر روانشناسان تربیتی گسترش دارد كه برخی از آنها رفتار فرزندان را انعكاسی از رفتار پدران دانسته اند و گفته اند : تو اول كودك خود را به من بنمای تا بگویم تو كه هستی . نحوه استدلال پدر، به كارگیری وسایل و ابزار، كینه توزی و خود خواهی او و... همه در كودك مؤثر است .
بر این اساس پدران در برابر رفتار شخصی خود مسئولند. و با افكار و رفتارشان كودك را جهت می دهند ، و موجبات رشد و یا سقوط شخصیت فرزندان را فراهم می آورند.
● شرط اثر گذاری پدر
شرایط اثرگذاری پدر در كودك این است كه پدر در خانه باشد و در حضور كودك باشد ، همدم و همبازی او باشد ، به او محبت كند ، از نظر كودك عادل باشد ، در برخوردها هیچگونه تبعیضی نداشته باشد تا به نظر كودك كسی آید كه به رفع نیازهای او اقدام می كند و در كل ، او پدر را دوست داشته باشد.
فرزند در چنین شرایطی است كه از پدر الگو می گیرد و می كوشد كردار و رفتارش را با او موافق سازد . در غیر این صورت ممكن است طفل در اثر خشم و فشار پدر از او سرمشق بگیرد ولی چنین جنبه الگویی هرگز پایدار نیست . طفل جبراً راه و روش پدر را تكرار می كند. ولی دردل هرگز عشقی نسبت به او احساس نخواهد كرد و هرگز نخواهد اندیشید كه چون او باشد و حركات و رفتارش را براساس خواسته او شكل بدهد. طبیعی است هرگونه تلاش و اقدامی كه دراین راه به عمل آید بی ثمر خواهد بود.
● تربیت از راه الگو
پدران اگر بخواهند فرزند خود را بپرورانند و او را به شیوه و روشی خاص جهت دهند باید مدل و الگوی راه و روشی باشند كه برای فرزند خویش خواستارند. پدرانی كه بین عمل و گفتارشان ، تفاوت است و پدرانی كه فرصتی كافی برای ارتباط با فرزندان خود ندارند هرگز الگوی خوبی برای فرزندان خود نخواهند بود .
● یك روش تربیتی
پدر در طریق سازندگی كودك ، آشنا كردن او به ضوابط و شرایط محیط و زمانی هم برای دادن آموزشهای لازم و كافی در یك امر نیاز دارد فرزندان خود را به سفر ببرد . لذا از شما پدران می خواهیم برنامه سیر و سفر و گشت و گذار خود را كلاس درس كنید و خود معلم این كلاس باشید . حال كه بناست مثلاً پنج روزی درمسافرت باشید از قبل برای آن برنامه ریزی كنید. ببینید در قطار و در كوپه خود چه چیزهایی را می توانید بگویید ، چه قصه های قابل ذكری دارید كه در آن نكات آموزنده و سازنده ای باشد و چگونه می توانید بسیاری از اهداف و مقاصد تربیتی را پیاده كنید .
هرچه كه در مسیر با آن برخورد می كنید به فرزندتان معرفی كنید . از تاریخ آن بگویید ، در مورد فواید و مضار آن بحث كنید ، از نكاتی كه می تواند مایه عبرت آموزی باشد بحث به میان آورید چون این فرصت ها كمتر پیش می آیند و حتی گاهی ممكن است فرصت پدید آید ولی دیگر دیر شده باشد. مثل زمانی كه فرزندان شما به سنین نوجوانی ، بلوغ و جوانی رسیده اند.
شما با گردش دادن فرزند و همراه كردن آنها با خود ، مخصوصاً درهفت سال سوم زندگی او با نشان دادن مناظر آموزنده و سازنده می خواهید كاری كنید كه او اولاً غم و رنج خود را فراموش كند ، ثانیاً ساخته و پرداخته شود و ثالثاً رابطه مفید و سازنده ای با شما برقرار كند.
براین اساس باید مراقب باشید و سعی كنید روابط شما با او سالم و طبیعی و به دور از آشفتگی ها باشد. در طول همراهی با او ، سعی كنید از او كمتر ایراد بگیرید، كمتر انتقاد كنید و خاطر او را كمتر مشوش سازید. تذكر اشتباهات او به صورت غیر مستقیم ، مشفقانه و حتی در خفا باشد.
صبر و تحمل شما درهمراهی فرزند بسیار كارساز است. خود دار و مسلط باشید. بكوشید به گونه ای برخورد كنید كه دست شما از دست او خارج نشود. مخصوصاً در هفت سال سوم زندگی فرد ، كه در آن صورت ترمیم دل شكسته و تحت كنترل درآوردن او بسیار مشكل است . در این صورت او حال غزالی را دارد كه اگر بگریزد به زحمت ممكن است با شما مأنوس گردد.
● زیان جدایی ها
پدر باید زمینه ساز انس و الفت از طریق ایجاد رابطه با فرزند باشد. این رابطه از طرق مختلف در محیط خانه و زندگی فراهم می شود . مثلاً از طریق تشكیل جلسات مشاوره خانوادگی و شركت دادن كودك در تصمیم گیری ها . وجود چنین نزدیكی هایی سبب می شوند كه طفل با پدر احساس صمیمت و انس كرده و خود را نسبت به او نزدیك بیابد.
عدم توجه وعدم همكاری و هم كلامی نسبت به فرزند سبب می شود كه كودكان به تدریج از پدر بگسلند و به دوستان و معاشران خود توجه كنند ، با آنها راز دل بگویند و به تدریج دست خود را از دست پدر بیرون بكشند. گاهی چنین كودكانی به سوی معلمان و یا افرادی كه دارای مقامی برترند روی آورده و از پدر می گریزند.
این امر ممكن است از جهاتی و یا در مواردی به نفع كودك باشد ولی از خطرات وعوارض آن نباید غافل شد.
وجود شكاف بین پدر و كودك ودرعوض انس با دوستان و معاشران و رابطه تنگانگ با آنان گاهی ممكن است به قیمت رسوایی و آلودگی فرزند تمام شود و دامنه آلودگی را به مرز خانواده بكشاند.
● وقت گذاری پدر
فرزندان شما نیاز به وقت گذاری شما دارند تا از وجود شما و از زمینه های انس و الفت شما بهره ای گیرند. راه و روش زندگی را از شما فرا گرفته و طریق زندگی خود را هموار سازند. شما هرچند كه سرگرم و مشغول كار باشید بازهم به صلاح و مصلحت شماست كه در شبانه روز لااقل نیم ساعت با فرزندتان همراه باشید، با او حرف بزنید ، بگویید و بخندید، استراحت و تفریح كنید.
در سایه این وقت گذاری قادر خواهید شد رفتار فرزندتان را دریابید، از ریشه و منشاء آن باخبر شوید، اگر رفتاری ناپسند دارد از آن سر درآورده و راه رفع واصلاح آن را پیدا كنید . از تمایلات و خواسته های او آگاه شوید و در این رابطه تصمیم بگیرید.
كودك در آینده به آن كس دلبسته تر خواهد شد كه با او سابقه انس وارتباط بیشتری داشته باشد. و حرف و سخن آن كس را بیشتر پذیرا خواهد شد كه باب رفافت وملاحظات با او گشاده باشد . و شما در سایه ی این وقت گذاری موفق خواهید شد رابطه ی او را با خود ، با اعضای خانواده و از آن مهم تر با خدا محكم تر سازید.
شما چگونه پدری هستید؟
میل به استقلال طلبی، پذیرش مسؤولیت در روابط عاطفی و اجتماعی، قدرت ابراز وجود همچنین جاه طلبی های مثبت اجتماعی و غلبه منطق بر عواطف از ویژگی های روحی مردان به شمار می آیند.
اگر پسر بیاموزد که قانون، تنها قانون «پدر» است، هرگز فرایند مرد شدن را طی نمی کند و کودک باقی می ماند.
امروزه بیشتر از هر زمان دیگر، پدرها و پسرها محتاج خوشایندترین نگرشها نسبت به هم و صمیمی ترین و محبت آمیزترین رابطه ها با یکدیگرند. تقویت رابطه ها و غنی کردن روابط محبت آمیز بین پسرها و پدرها بیشترین تأثیر را در کاهش تنشهای خانوادگی و اضطرابهای فردی به همراه دارد و زمینه سلامت شخصیت و بهداشت روان پدر و پسر و اعضای خانواده فراهم می آورد. همچنین این ارتباط مطلوب، مناسب ترین بستر را برای رشد و تحول شخصیت و رویش جوانه های خلاقیت و نوآوری فکری و عملی آماده می سازد.
به این ترتیب پدر و پسر با احساس و نگرشی حاکی از خوشایندی نسبت به یکدیگر و انگیزه قوی برای تلاش، تمام استعدادها و قابلیتهای بالفعل و بالقوه را در عرصه های گوناگون به نمایش می گذارند.
نوزاد انسان در ابتدای تولد، تنها در ارتباط با مادر قرار می گیرد و با دریافت به موقع پاسخ نیازهایش، عشق و امنیت را تجربه می کند. کودک تا سه سالگی تنها با مادر همانندسازی می کند، چه دختر باشد چه پسر، اما از حدود پنج سالگی کودک وارد سیر همانندسازی با والد جنس موافق می شود. یعنی پسر بچه که تا به حال از مادر الگوبرداری ناخودآگاه داشته، وارد رابطه با پدر می شود و شروع به همانندسازی با او می کند و همانندسازی با پدر، یعنی همانندسازی با مرد و به دست آوردن هویت مردانه، چه از نظر جنسی و چه در کل شخصیت.
میل به استقلال طلبی، پذیرش مسؤولیت در روابط عاطفی و اجتماعی. قدرت ابراز وجود و همچنین جاه طلبی های مثبت اجتماعی و غلبه منطق بر عواطف از ویژگی های روحی مردان به شمار می آید، بنابراین برای به دست آوردن این شخصیت مردانه، مهمترین مسأله رابطه پدر با پسر است.
البته این رابطه در نوع بهنجار آن باید ویژگی های خاصی داشته باشد که از جمله این ویژگیها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
▪ ارتباط عاطفی بیشتر پدر با پسر:
در صورتی که پدر ارتباط عاطفی بیشتری با پسرش داشته باشد، انرژی حیاتی از پدر به پسر منتقل می شود و این ارتباط محبت آمیز، به پسر پیغام «پذیرفته شدن از سوی پدر» را می دهد. در این بستر پسر بدون ترس به پدر نزدیک می شود و صمیمیت و اعتماد شکل گرفته، خود به خود فرایند همانندسازی شکل می گیرد.
▪ پدر دور از دسترس و آرمانی نباشد:
در دوران کودکی، پدر همیشه برای کودک مظهر «قدرت» است، قدرتی امنیت دهنده. تا آنجا که پسر آرزو می کند شبیه پدر شود، اما میزان ایده آل بودن و مسیر تغییر آن مهم است. زیرا در رشد بهنجار و رابطه صمیمانه و واقعی در مسیر بزرگ شدن کودک، میزان این مطلوب بودن به تدریج کم می شود، تا زمان نوجوانی که وی احساس می کند نه تنها می تواند به پدر برسد، بلکه می تواند بهتر و بالاتر از او باشد.
با گذشت زمان، جوان با چهره واقعی پدر، اعم از ضعفها و قدرتهایش رو به رو و واقعیت هستی پدر، برای وی ملموس می شود، اما اگر پدری به عمد یا غیر عمد، از نظر شخصیتی و روانی از پسر فاصله بگیرد و نتواند ارتباط مناسب با وی برقرار کند، پسر فاصله خود را از پدر بسیار دور می بیند. در چنین شرایطی برای پسر، رسیدن به پدر و رسیدن به تصویر مردانگی خویش بسیار دشوار است. پس میل به حرکت و طی این فاصله برایش غیرممکن می نماید. در نتیجه فرایند همانندسازی، یعنی الگوبرداری ناخودآگاه با مردانگی پدر، کاملاً مختل می شود.
▪ پدر سختگیر نباشد:
جمله «در خانه ما قانون پدر، قانون خانواده است»، مشخصه این نوع پدران است. در این موارد پدر تجلی نظم و قانون است و پسر باید تبعیت کند. در چنین شرایطی، اگر پسر یاد نگیرد که قانون پدر تبعیت کند، در آینده قانون اجتماع را هم پاس نمی دارد و در نتیجه متمدن و نظام مند نمی شود، این در حالی است که این پدیده مرز و حدود مشخصی دارد و یک فرایند بهنجار از تبعیت صد در صد آغاز می شود، اما به تبعیت صد در صد ختم نمی شود. یعنی در فرآیند رشد، کودک و نوجوان باید به تدریج «نه گفتن» را یاد بگیرد و بیاموزد که می توان قانون پدر را تغییر داد و قانون جدیدی جایگزین آن کرد، اما این جمله شناختی، باید در ذهن نوجوان به وجود آید که در این نوع رابطه، پدر به پسر قانونمند بودن را می آموزد. اما اگر پسر یاد بگیرد که قانون تنها قانون «پدر» است، هرگز فرایند مرد شدن را طی نمی کند و کودک باقی می ماند. پس دستور مداری پدر، باید به پسر منتقل شود و دستور مداری پسر زمانی شکل می گیرد که قانون پسر در مواردی جایگزین قانون پدر شود. یعنی پسر این پیغام را از پدر دریافت کند که «تو می توانی در مواردی قانونی متفاوت از قانون من داشته باشی و باز رابطه صمیمانه ما ادامه داشته باشد.»
اگر پسر از مجازات پدر بترسد، چه قانون را رعایت کند، چه نکند، از نظر رشد روانی کودک باقی خواهد ماند و شکل گیری اخلاق در او، در ابتدایی ترین نوع خود، یعنی رعایت قانون از ترس مجازات باقی خواهد ماند.
در صورت رعایت نکات مثبت ذکر شده توسط پدر، پسر در آینده مردی با ویژگیهای مردانه و موفق به لحاظ عاطفی و اجتماعی بار خواهد آمد، چرا که جوان امروزی باید بتواند در زندگی اجتماعی، قوانین خود را به جای قوانین کهنه بنشاند. پس باید جسارت تجربه کردن، آزمودن، اشتباه کردن و تصحیح آن را داشته باشد و تنها در این صورت است که خلاقیت و رشد شکل می گیرد، نابسامانی ها سامان می پذیرد و کودکی ها به بلوغ ایده آل بشر تبدیل می شود.
زیباترین لحظات یک پدر
محبتی كه خداوند در قلب پدر و مادر نسبت به فرزندشان قرار داده، عطیه ای است الهی كه هیچ حب و مهری را یارای برابری با آن نیست. از این روست كه خداوند بارها در كلام خود صحبت از شان و مقام پدری ومادری می كند، آنان را به جایگاهی منصوب می كند كه هیچ كس دیگری بر آن ننشسته است.
در این بین، میان مهر مادری و خردپدری، تفاوتهایی وجود دارد كه خود در تكامل با هم موجب رشد و تربیت بهتر فرزند خواهد شد. مهر مادری را خردمندی و محبت با تدبیر پدر كامل می كند و از آن روست كه جایگاه رفیع پدر غیرقابل رقابت و جای گزینی می شود.
در سایه خرد مدیریت پدر است كه مهر مادری به بار می نشیند و عطر خوش خوشبختی در خانواده می پیچد.
امروزه با ماشینی شدن زندگی، فشارهای اجتماعی و اقتصادی چنان بر خانواده سنگین شده است كه روال طبیعی و كامل زندگی خانوادگی را برهم زده است و بسیاری از ارزشهای گذشته كم رنگ شده اند. غالباً مسائل و مشكلات بیرونی خانواده چنان ذهن و قلب والدین را مشغول می دارد كه گاه از وظیفه خویش در قبال فرزند و حل مسائل درونی خانواده بازمی مانند.
بدین صورت است كه گاه نقش پدر به عنوان سكان دار و مدیر خانواده به نقش مردی خسته و نان آور تبدیل می شود كه تنها ثمر حضورش تامین نیازهای اقتصادی نهاد خانواده است و از نقش خویش به عنوان مدیر خانواده و نیز پدری بازمانده است.
من دانشجوی سال اول دانشگاه بودم كه خبری ناگهانی از سوی مادرم، ذهن و فكرم را سخت به خود مشغول كرد. به هیچ عنوان آمادگی این خبر عجیب را نداشتم و به شدت شوكه شده بودم.
مادرم در تماس با من پس از قدری طفره رفتن و حاشیه گوئی، نفس عمیقی كشید و خبر را به من داد: «من باردار هستم.» فكر بچه دار شدن پدر و مادرم در این سن و سال و این كه من به زودی صاحب خواهر یا برادری خردسال خواهم شد به قدری ذهنم را مشغول كرد كه حتی فراموش كردم به مادرم تبریك بگویم.
در این فكر بودم كه زندگی كوچولوی تازه رسیده چطور خواهد بود؟ آیا كودكی او شبیه كودكی خود من است؟ آیا پدر و مادرم با وی نیز همان رفتاری را خواهند داشت كه با من داشتند؟ فكر نمی كنم. پدر چطور؟ آیا اكنون به پدری شباهت دارد كه من می شناختم؟ پدری كه همیشه غایب بوده و یا بسیار خسته از فشار كار. پدری كه هرگز فرصت نكرده همدم بازیهای كودكی من باشد. www.migna.ir
از خود می پرسیدم: این بار چطور؟ او چگونه پدری خواهد بود؟ ۹ ماه بعد پدرم نوزاد پسر نورسیده را در آغوش گرفت و به نرمی پوست لطیف او را نوازش كرد. گوئی او می دانست این آخرین فرصت وی برای پدربودن و لذت بردن از این نقش خواهد بود. در زمان تولد من او مردی بسیار پرمشغله بود؛ كه مردكار بود تا مرد-پدر.
و حال كه آخرین فرزندش را در آغوش داشت تصمیم گرفته بود لذت دوباره پدرشدن را با پركردن جایگاه رفیع خود در زندگی فرزندش بچشد. او می خواست این بار پدری جذابتر، خوش اخلاق تر، خردمندتر و صبورتر از زمان كودكی من باشد تا كودكش هرگز جای خالی پدر را حس نكند. به عبارت دیگر او تصمیم داشت تجارب خود را تحلیل كند و از هر آن چه او را از محیط خانواده و فرزندش دور می سازد رها شود. با تولد فرزند جدید، پدر من به دیدگاهی رسید كه به قول روانشناسان دوباره پدر شدن را تجربه كند واین بار با اجتناب از خطاهای گذشته - كه بر من اعمال شده بودند - پدر بهتری باشد.
این ماجرا نه تنها در مورد پدر من بلكه در مورد تمام آقایانی صادق است كه متاركه و ازدواج مجدد داشته اند و یا در سنین بالا صاحب فرزند شده اند. همه آنها حس واحدی را تجربه می كنند كه به آنان می گوید: این آخرین فرصت توست. پدر بهتری باش.
مردان و پدرانی این چنین فرصتی ناب به دست می آورند تا بتوانند با اصلاح خود و روابط والد و فرزندی خود، آینده بهتری را برای فرزندشان رقم بزنند و تقدیر چنین شانسی را به ایشان می دهد كه در قالب نقش پدری خوش بدرخشند.
سؤال این جاست كه یك چنین پدری برای فرزندان آخر خود چه كارهایی انجام می دهند كه در زمان تولد فرزند اول از آن غفلت كرده اند؟ چه تغییری در مشی و رفتار خود می دهند؟ بهتر است با مثال هایی از زندگی واقعی افراد این مسئله را بشكافیم.
این پدر اولین فرزندان خود را در حالی بزرگ كرد كه به عنوان یك پدر، مشغله كاری زیادی داشت و موفق نمی شد به حد لازم برای فرزندان خود وقت بگذارد.
در سن ۵۰ سالگی او دو فرزند داشت. او مدیر بخشی از یك شركت كوچك بود و به گفته خودش مسئولیت تامین معاش خانواده را به عهده گرفته و بچه ها را كاملاً به مادرشان واگذار كرده بود و چنین می پنداشت كه دیدن بچه ها در تعطیلات آخر هفته برای آنها كافیست. حاصل این تفكر آن بود كه وی در زندگی عاطفی فرزندانش غایب محسوب می شد و تكیه آنان بیشتر به مادرشان بود تا مردی كه همیشه مشغول و پراخم دیده بودند.
یك روز كاری او از ساعت ۷ صبح تا ۸ بعدازظهر طول می كشید و بنابراین وقتی برای گذراندن با خانواده نمی ماند. برای او بسیار مشكل بود كه بر روی شكاف عظیمی كه بین او و فرزندانش بود پل بزند و به آنان نزدیك شود.
او در دوران بازنشستگی اش بارها سعی كرده بود از فرزند ارشد خود دلجویی كند و محبت خود را به او نشان دهد اما بسیار دیر بود. هر بار كه پدر جویای احوال فرزندش می شد و یا از او می خواست نیازهای خود را بیان كند، او تنها می گفت: نه پدر همه چیز مرتب است برای او پدر یك سایه بود.
رابطه پدر با فرزندان كوچك ترش نیز به همین ترتیب در جریان بود و بیم آن می رفت كه به زودی پدر برای او نیز بیگانه ای شود كه نمی توان به او اعتماد كرد. اوضاع به همین منوال پیش می رفت كه حادثه ای زندگی آنها را دچار تغییر كرد و او همسر خود را از دست داد. این نخستین باری بود كه بدون همسر مسئول نگهداری از فرزندانی شد كه با وی بیگانه بودند. او برعكس گذشته تمام ساعات روز را در كنار فرزندانش می گذراند و اینگونه بود كه طعم واقعی خانواده را چشید. او شروع به شناختن فرزندانش كرد با ترسها و خصوصیات اخلاقیشان آشنا شد و سرانجام شبیه همان پدری شد كه روزی خود آرزوی داشتنش را داشت. خود او درباره تجربه اش می گوید: بزرگ كردن بچه ها، لذتی دارد كه پدران شاغل اغلب از آن بی بهره اند و غالباً نمی دانند چه چیز فوق العاده ای را از دست می دهند.
این پدرهای امروزی
● بررسی الگوی روانشناختی پدران مدرن
محبوب اربابی؛ پدرهای آخر شب ها، پدرهای آخر هفته ها، پدرهای تمام وقت، پدرهای نیمه وقت، پدرهای غایب و... خوشبختانه همه آنها زیر چتر روز پدر گرد هم آمدند و از آنها تجلیل شد. اما به راستی چه دورنمایی می توان از پدرهای امروزی ارائه داد؟ آیا واقعاً سهم هر فرزند ایرانی از پدر خود فقط بیست دقیقه است؟
شرایط پدر بودن چیست؟ یک پدر خوب کیست؟ برای پدر خوبی بودن چه رفتارها و چه عادت هایی را باید کسب کرد؟
در دنیای پیشرفته امروز ما به شدت با کمبود الگوی نمونه مواجهیم. ولی پدرهای امروزی این وظیفه شماست که این الگوها را برای فرزندان خود خلق کنید، برای کسانی که فردا از شما پیروی خواهند کرد.
یک پدر«مد روز بودن»، ابتدا و قبل از هر چیز، یعنی آشنا بودن به روش زندگی با نزدیکان، با کسانی که مهم ترین افراد برای شما هستند.
تنها هدف این نوشتار مطرح کردن موضوع برای برانگیختن بعضی سوالات در ذهن شما و یافتن ابزاری برای پدری خوب بودن است، همچنین ایجاد انگیزه تلاش برای تبدیل شدن به پدری نمونه،
● پدر بودن یا نبودن
بابا بودن یا نبودن... یک سوال ساده کودکانه ولی ملموس و واقعی، پدر چه کسی است؟ شاید اگر این سوال را از پدربزرگ ها بپرسید چنین پاسخ دهند؛ تامین کننده تمام مخارج خانواده، سمبل اقتدار، حامی و پشتیبان. اما آیا نقش های معمول مردانه کم کم فراموش می شوند؟
کمی فکر کنید، اگر فرزندتان از شما بپرسد «آدم چطوری بابا می شود؟» چه جوابی به او می دهید؟ توجه کنید، نباید از جواب دادن شانه خالی کرد؛ داستان های قدیمی لک لک ها، کلم پیچ و دانه های گل را هم پیش نکشید. سوال واقعی این است؛ در زندگی واقعی برای بابا شدن، چه کار می کنند؟
کودک به مادر نیازمند است؛ با این نظر همه موافقند. ولی پدر چه؟ آیا کودک به پدر هم به همان اندازه احتیاج دارد؟ جواب ساده است؛ بله. فرزند به اندازه مادر به پدر نیاز دارد؛ برای برخورداری از عاطفه و محبت، داشتن الگویی برای زندگی، برای اثبات هویت خویش و...
کافی است به فرزند خود نگاه کنید؛ همه این نیازها را در چشمان او خواهید دید. پژوهشگران و متخصصانی که به دقت این مساله را از تمام زوایا بررسی کرده اند نیز با این نظر موافقند. از نظر آنان حضور پدر از بدو تولد نقش اصلی و اساسی دارد. کودکان به شدت با بزرگسالانی که با آنها زندگی می کنند، یکی می شوند. حضور پدر همان اندازه اساسی است که حضور مادر.
روانشناسی مدرن نیز این نکته را تایید می کند؛ یک رابطه صمیمانه و تاثیرگذار با پدر از سنین بسیار پایین، به پسر کوچک کمک می کند هویت قوی و متعادلی را توسعه دهد. همین امر برای دختران هم صدق می کند. دخترانی که در طول کودکی و نوجوانی شان یک حمایت موثر از طرف پدرشان دریافت می کنند، در آینده اعتماد به نفس بیشتری خواهند داشت. همچنین آنها قوی تر و مقاوم ترند. ظاهراً آنها به طور ناخوداگاه در آینده روابط بهتری با همسرانشان خواهند داشت.
همچنین بنا بر پژوهش های انجام شده کودکانی که توجه بیشتری از جانب پدرانشان دریافت کرده اند، ابتکار عمل بیشتری دارند و در امور تحصیلی خود موفق ترند.
برخلاف آنچه بسیاری فکر می کنند شایستگی مراقبت از کودکان ژنتیکی نیست و بیشتر یک امر نگرشی و انتخابی است. همچنین این نگرش قدیمی را باید فراموش کرد که ارتباط میان پدر و فرزند باید از طریق مادر صورت گیرد. پدر برای فرزند - دقیقاً به اندازه مادر- یک مرجع پراحساس و عاطفی است.
اگر شما خود را از برخی سنت های قدیمی خلاص کنید؛ به راحتی می توانید پدر کاملی را در وجود خود بیدار کنید. نترسید. شما همه آنچه را که لازم است پیش رو دارید، به دنیای کوچک ترها وارد شوید، فقط برای دیدن... ولی فقط از یک فکر خود را رها سازید؛ اتهام زن ذلیلی و پذیرفتن نقش زنانه، آیا شما هم فکر می کنید مردی که به امور فرزندانش رسیدگی می کند، زن ذلیل بوده و مردانه رفتار نکرده است؟
پدر بودن، بیش از هر چیز یعنی مرد بودن، مردانه رفتار کردن. واقعیت این است که همیشه تعریف دقیقی از نقش پدر نداریم مثلاً به همان انسانی که می گوییم او «مادری» می کند، نمی توانیم بگوییم او «پدری» می کند با این حال یک چیز بدیهی است وقتی مردی فرزندش را از عشق و محبت لبریز می سازد با روش خود این کار را می کند؛ با مردانگی، اما آیا از نظر کودک عشق پدر همان ارزش عشق مادر را دارد؟ مسلماً چنین است. پدران نیز موجوداتی احساساتی هستند. آنها قادرند درست به اندازه مادران با فرزندانشان ارتباط عاطفی برقرار کنند. کافی است از این توانایی به نفع خود استفاده کنند.
پس پدران عزیز پیش بروید. شهامت داشته باشید، ژست پدری بگیرید، هر روز این کارها را تکرار کنید، مراقب و گوش به زنگ باشید. همه درها را برای وارد شدن به دنیای فرزندتان باز بگذارید. آنجا گنج هایی وجود دارد که فقط در انتظار شماست.
● پدرم اسطوره من
فرزندان چه توقعی از پدران خود دارند؟ به چند تای آنها گوش کنید؛ «من می خواهم پدرم یک دوست باشد، و سعی کند من را درک کند.»
«می خواهم به من نشان دهد چگونه کارم را انجام دهم بدون اینکه همیشه با من بحث کند.»
«از نصیحت بیزارم. وقتی با پدرم به تنهایی به گردش یا جای دیگر می روم از ابتد
شارژر همراه پاور بانک. بدون نیاز به برق، موبایل یا تبلت خود را شارژ کنید! با پاور بانک، موبایل شما در هیچ جا بدون شارژ نخواهد ماند ...
پاور بانک وسیله ای بی نظیر و شگفت انگیزی بوده که برنده جایزه بهترین طراحی کالا و حرفه (Reddot Design Award) شده است. با پاور بانک شما هیچگاه نگران اتمام شارژ موبایل خود نخواهید بود! هر جایی که شارژ موبایل شما تمام شد فقط کافیست پاور بانک را به دستگاه خود متصل کنید تا مانند برق عمل کرده و موبایلتان را شارژ نماید. این دستگاه دارای ظرفیت 2200 میلی آمپر بوده و قادر است موبایل یا تبلت شما را به صورت کامل شارژ نماید. پاور بانک دارای بدنه فلزی فوق العاده مقاوم و با کیفیت بوده و با 6 ماه گارانتی تعویض در چهار رنگ مشکی، نقره ای، آبی و صورتی عرضه شده است. از دیگر خصوصیات این دستگاه دارا بودن یک چراغ قوه بسیار قوی و خیره کننده می باشد. از پاور بانک میتوانید برای شارژ انواع موبایل ها، تبلت ها، دستگاه های پخش موسیقی، دوربین های دیجیتال، کنسول های بازی و ... استفاده نمایید.
روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.
كودكانی كه كارهای نادرست انجام میدهند، آنهایی هستند كه بیشتر از همه به دوست داشتن نیاز دارند .
كودكی دوران كسب تجربهها و احساسات گسترده است. كودكی، توپ بازی در پارك، دوچرخه سواری، بازی با دوستان و داشتن اوقات خوش است. كودكی یعنی داشتن یك زندگی بدون مسوولیت و كشف سرگرمیهای تازه در هر روز. كودكی دورانی است كه كودكان دنیای اطرافشان را با دقت مشاهده میكنند و بیاختیار، نظرات و ایدههایشان براساس همین مشاهدات، شكل میگیرد.
كودكی سن انعطافپذیری است از اینرو هر كودك به حداكثر توجه و عشق والدین، اعضای خانواده، معلم و دیگر افراد اطراف خود نیاز دارد. به هر حال، همه كس تصویر دلپذیری از كودكی خود ندارد. تجربیات ناراحتكننده مانند: از دست دادن یكی از والدین یا كسانی كه دوستشان دارند، آزارهای خانگی، اعتیاد والدین یا بیماریهای جدی، زخم بزرگی بر روح معصوم كودكان بر جای میگذارد.
حتی توهینهای كلامی یا رقابت بین فرزندان كه برای برخی افراد مشكلاتی هستند كه زود فراموش میشوند، میتواند تاثیر منفی بر برخی دیگر بگذارد. در این زمانها كنار آمدن با كودك برای والدین به شدت مشكل خواهد بود. كنار آمدن با كودكان در شرایط سخت شاید آسان نباشد، اما این مرحلهای است كه نیاز به صبر و توجه بیشتری دارد.
اگر شما پدر و مادری هستید كه تصور میكنند در مورد كنار آمدن با كودك مشكلسازشان نیاز دارند با كسی مشورت كنند، اولین كاری كه باید انجام دهید این است كه به فرزند خود به چشم یك كودك مشكلساز نگاه نكنید. یكی از نكات مهم در تربیت كودكان، صبر والدین در مواردی است كه كودك رفتارهای غیرمعمولی انجام میدهد.
برای مثال رفتارهای تهاجمی شدید از خود نشان میدهد یا به شدت گوشهگیر و منزوی میشود، سعی كنید ریشه اصلی مشكل را در كودك شناسایی و تجزیه و تحلیل كنید. با كودك خود حرف بزنید، رفتارهای او را با دقت زیر نظر بگیرید، با دوستان فرزندتان صحبت كنید و این مشكل را با معلم او مطرح كنید. البته بهترین و مطمئنترین كار در صورت بروز رفتارهای بسیار غیرمعمول مشورت با یك مشاور یا روانشناس كودك است.
اولین و مهمترین قانون در تربیت كودكان این است كه خود را درگیر مشكلات كودك كنید. البته شما نباید پدر و مادر آزاردهندهای باشید كه در همه مسائل فرزندشان دخالت (فضولی) میكنند، بلكه فقط باید سعی كنید تا آنها از مسیر اصلی زندگی منحرف نشوند. همیشه یك رابطه سالم با فرزند خود داشته باشید و سعی كنید این ارتباط به نوعی باشد كه هر وقت كودك به شما احتیاج داشت، شما در دسترس او باشید و راهكارهای مفید به او ارائه دهید، نه این كه یك دیوار سرد و سخت از قانون بین خود و فرزندتان بكشید.
با احترام با كودكان رفتار كنید. به آنها اجازه دهید از خانه خارج شوند و دنیای بیرون را از دیدگاه خودشان تجربه كنند اما به قدری به آنها عشق بورزید كه همیشه در آخر به سمت شما بازگردند.
به عنوان پدر یا مادر همیشه سعی كنید فرق بین آزادی بیان و بیحرمتی را برای كودك توضیح دهید. آموزش آزادی به همراه احساس مسوولیت در كودك شاید یكی از بزرگترین دستاوردهای والدین در یك تربیت خوب باشد.
آموختن تفاوت بین سفید وسیاه به كودك بسیار آسان است یعنی خیلی راحت است كه هرگاه از كودك اشتباهی سر زد سر او فریاد بكشید و او را توبیخ كنید و هرگاه كار خوبی انجام داد او را تشویق كنید، اما هنر این است كه والدین بتوانند مناطق خاكستری زندگی را به كودك نشان دهند
مسلّماً کودک 3ساله شما از اینکه شبکه تلویزیونی را از برنامه کودک به اخبار سراسری تغییر دهید خوشحال نخواهد شد. در این هنگام برای ابراز احساسات خود کلماتی را به زبان میآورد. گاهی اوقات به دلیل گسترش خزانه لغات، بهکار بردن این کلمات برایش لذت بخش است و بدون توجه به معانی، کلماتی را به زبان میآورد که صرفاً تلّفظ آنها برایش جدید است.
مهم نیست که این طرز صحبت کردن را از کجا یاد گرفته. مهم این است که متوجه شود این طرز صحبت کردن پسندیده نیست.
گاهی کودکان از خنداندن، عصبانی کردن و از کوره بدر کردن بزرگترها احساس قدرت میکنند.
اگر کودکی در این سن کلمه زشتی را به زبان میآورد در برخورد اوّل بهتر است کلمه بهتری را برایش جایگزین کنید.
اگر کلمه زشتی را مکرر به کار برد شاید لازم باشد او را راهنمایی کنید ولی باید این کار با ملایمت انجام شود، بدون این که عصبانی شوید؛ و گرنه با مشاهده عصبانیّت شما احساس قدرت خواهد کرد.
هیچگاه کلمات زشت را برایش معنی نکنید. گاهی لازم است بگویید «معنی این کلمهای را که به زبان آوردی نمیدانم.» «ما چنین کلمهای نداریم.» یا «این کلمه صحیح نیست.» گاهی کافی است بگویید «این کلمه را نباید در خانه یا جای دیگر به زبان آورد.»
اگر بعد از یک یا دو بار اخطار و تذکّر هنوز کودک کلمه ی زشتی را به زبان میآورد ،لازم است با او طبق مقرّرات رفتار کنید و برایش تنبیهی را در نظر بگیرید. برای مثال: «اگر یک بار دیگر این کلمه را به زبان آوردی از بازی کامپیوتری محروم میشوی.»
اگر برای به دست آوردن چیزی کلمه ی زشتی را به زبان آورد، نباید پاسخ مثبت بگیرد. برای مثال اشتباه است اگر بگویید: «اگر چه حرف زشتی زدی ولی بستنی تو اینجاست.» در واقع نباید کلمات زشت او را به هدف برساند. اجازه ندهید رفتارهای بچهگانهاش را صحیح بداند. از او بپرسید: «چه احساسی پیدا میکنی اگر دوستت به تو بگوید «دیوانه»؟ بگویید: این کلمات باعث صدمه به احساس دیگران میشود.
کودک شما در حال آموزش همدردی با دیگران است. ولی گاهی آنها را از یاد میبرد. وظیفه شماست که به او یادآوری کنید رفتارش چقدر بر دیگران تأثیر میگذارد.
مسلّماً قوانین رفتاری کودکان و بزرگسالان متفاوت است. ولی سخت است کودکی را متقاعد کنید در حالی که حرف زشت را از شما میشنود آن را تکرار نکند.
امّا کودکان در سنّ دبستان به تنهایی به تماشای تلویزیون مینشینند و به رادیو گوش میدهند. کنترل این کودکان مشکل است. درک کودک از مفهوم کلمات بیشتر شده است. او حالا به خوبی میداند چه کلمهای در چه زمانی به کار میرود. درک تمایز جنسی نیز مفهوم برخی از کلمات را برایش روشن کرده است.
این کودکان هم مانند کودکان خردسال برای به خشم آوردن دیگران کلماتی را به زبان میآورند. اگر به راحتی عصبانی میشوید بدانید در دبستان او به بازی گرفته خواهید شد.
با ملایمت و با جدیّت به او بگویید: «به کار بردن این کلمه خلاف مقرّرات منزل ماست. ما هرگز اینگونه صحبت نمیکنیم.»
اگر کودک برای بار دوم کلمه ی زشتی را به کار برد طبق مقرّرات با او رفتار کنید. برای کارش تنبیهی را در نظر بگیرید.
اگر در رفتار خود ثبات داشته باشید، زودتر به نتیجه خواهید رسید. اما اگر یک روز به او لبخند بزنید و روز دیگر او را تنبیه کنید، متوجه نخواهد شد از او چه انتظاری دارید و کدام رفتار مناسب است.
رفتارهای جایگزین را به او بیاموزید.
برای مثال به او بگویید:«در حالت عصبانیّت به جای گفتن این کلمه بهتر است چند ضربه به بالش بزنی.»
افزایش به کار بردن لغات و کلمات زشت نشانه این است که کودک در خانه، مدرسه و یا فامیل از چیزی رنج میبرد.
بی شک تنبیه بدنی سبب مطیع ساختن آنی کودک می شود، اما در عین حال میتوان از آن همردیف آزار جسمی نیز یاد کرد. آیا والدین باید فرزندان را تنبیه کنند یا باید پدر و مادر ها را از انجام این کار منع نمود؟
در برخی خانواده ها، استفاده از تنبیه بدنی به منظور تادیب کودکان، از محدوده استعمال بالایی برخوردار می باشد. این موضوع در محافل روانشناسی و اجتماعی همیشه جزء مقوله های بحث برانگیز به شمار می رفته اند. برخی از روانشناسان کودک بر این باورند که تنبیه بدنی مانع رشد فیزیکی و روحی کودک می شود. در تحقیق فراگیری که 88 مطالعه موردی متنوع را در بر می گرفت، خانم دکتر الیزابت تامسون گرشوف، روانشناس و مدیر مرکز حمایت از کودکان بی سرپرست دانشگاه کلمبیا، جنبه های مثبت و منفی تنبیه جسمانی را مورد بحث و بررسی قرار داده است. نتیجه پژوهش های وی به همراه گزارش های متفاوت آن، در جولای سال 2007 در پژوهشنامه روانشناسی آمریکا به چاپ رسید.
در این تحقیق 62 ساله ارتباط میان استفاده والدین از تنبیهات جسمانی و رفتار و تجربیات کودکان مورد بررسی قرار گرفت. این تحقیقات مواردی نظیر: تسلیم آنی کودک، درونی شدن اخلاقی، کیفیت ارتباط کودک با والدین، و آزار جسمی وارده از جانب والدین هم در دوران کودکی و هم در دوران بزرگسالی مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین مقوله هایی نظیر سلامت روانی، پرخاشگری، و رفتارهای مجرمانه و ضد اجتماعی فرد در دوران بلوغ نیز بررسی شد. همچنین تنبیه بدنی فرزند و همسر در افرادی که خودشان در کودکی مورد تنبیه جسمانی قرار گرفته بودند نیز ارزیابی شد.
دکتر تامسون ارتباط تنگاتنگی میان تنبیه بدنی و روحیات و اخلاقیات همه کودکانی که در معرض تنبیه جسمانی قرار گرفته بودند، پیدا کرد. 90% از کودکان، رفتارهای جامعه ستیز و پرخاشگرانه از خود بروز می دادند. تنها تاثیری که تنبیه بدنی در کودک القا میکرد، پذیرش سریع خواست والدین بود.
بیشترین تاثیرات این نوع تنبیه، یکی پذیرش سریع از جانب کودک و دیگری وارد آمدن آسیب بدنی به او بود. تامسون معتقد است که این دو مورد، پیچیدگی مبحث تنبیه بدنی کودکان را بیش از پیش افزایش می دهند.
دکتر تامسون در گزارش های خود اینطور می نویسد که: "مناقشه و مجادله پیرامون این مبحث با آسیب های جسمانی که بر روی بدن کودک ظاهر می شوند و سپس پذیرش آنی خواست والدین از سوی دیگر، بالا می گیرد. توافق عام بدین شرح است که تنبیه بدنی کودک را به سرعت مجاب به عمل بر طبق خواست والدین می نماید؛ اما در عین حال آسیب های جسمانی که به این واسطه به کودک وارد می شود را نیز نباید نادیده گرفت. این آسیب های جسمانی به منزله نوعی سوء رفتار از جانب والدین نسبت به کودک قلمداد می شوند."
در عین حال تامسون اظهار می دارد که همه کودکانی که قربانی تنبیه بدنی می شوند در بزرگسالی پرخاشگر نشده و باید در نظر داشت که همه آنها مرتکب جرم نمیشوند. تعدا زیادی از عوامل محیطی مانند ارتباط فرزند با والدین می تواند تاثیرات سوء این نوع تنبیهات را کاهش دهد. اما در نظر گرفتن کلیه عوامل دخیل با توجه به گزارش های شخصی والدین و تعاریف تنبیه متعارف، کار دشواری است.
در نهایت دکتر تامسون استنتاج می کند که: "تنبیه جسمانی در خانواده های متفاوت بسته به تعداد دفعات تکرار، میزان شدت استفاده شده، میزان برآشفتگی احساسی در زمان تنبیه، و اینکه آیا آنرا با انواع تنبیه های دیگر آمیخته می سازند یا خیر، متفاوت می شود. بسته به شرایط خاص، انواع متفاوتی از نتایج و مشکلات به وجود خواهد آمد."
تحقیقات حاکی از این امر هستند که تعداد دفعات تکرار و میزان شدت تنبیات از اهمیت بسزایی برخوردار می باشند. هر چقدر کودک بیشتر و محکم تر مورد اصابت قرار بگیرد، احتمال اینکه پرخاشگری در او افزایش پیدا کند، بیشتر می شود. در این شرایط احتمال بروز سوء رفتار و به خطر افتادن سلامت روحی او نیز امکان پذیر خواهد بود.
در حالیکه ماهیت تحقیق، رابطه معملولی میان تنبیه جسمانی و اخلاق کودک را منع می کند، در عین حال در مورد این مطلب که تنبیه جسمانی چه نتایج منفی را میتواند در بر داشته باشد نیز مطالب متعددی را به رشته تحریر در می آورد. از سوی دیگر تنبیه جسمانی عواقب خطرناکی را برای کودک به همراه دارد. از جمله این موارد می توان اظهار داشت که کودک به درستی تفاوت میان درست و غلط را یاد نمی گیرد، همچنین به دلیل ترسی که در وجود او ایجاد می شود دیگر هیچ گاه در حضور والدین نافرمانی نمی کند، اما زمانیکه والدین خود را در نزدیکی خود نمی بیند شروع به بد رفتاری کرده و دست به کارهای نادرست می زند.
در تفاسیری که پیرامون مطالعات دکتر تامسون نوشته شده، دکتر جرج هلدن از داشنگاه آستین – تگزاس در مورد نتایج تحقیقات تامسون اینچنین می نویسد که: "با توجه به یافته های تحقیقات گسترده تامسون می توان ادعا کرد که تنبیه بدنی نه تنها نمی تواند سودمند باشد، بلکه می تواند موجبات بروز آسیب های جبران ناپذیری را نیز فراهم آورد." هلدن معتقد است که جامعه روانشناسی به هیچ وجه نباید حامی تنبیه بدنی به عنوان روشی برای تادیب باشد.
برخی دیگر از پژوهشگران نیز بر این باورند که چون نتایج تحقیقات تامسون بیشتر بر روی تنبیهات شدید و افراطی تاکید دارد، نمی توان برداشت مناسبی از تنبیه نرمال و هنجار پسندانه کرد.
در این تحقیقات تعریف مناسبی از تنبیه متعادل به میان نیامده است. آنها همچنین بر این باورند که ارتباط دادن بیش از اندازه میان تنبیهات بدنی و آزار جسمانی ثابت نمیکنند که تنبیه های متعادل و هنجار پسندانه می توانند ریسک ایجاد آزارهای جسمانی وارده به کودک را کاهش دهند.
جمع کثیر دیگری از دانشمندان نیز بر این باورند که برخی از والدین هستند که به هنگام تنبیه فرزند خود احساساتی شده، کنترل خود را از دست می دهند و ممکن است نتوانند کودک را به طور مناسب تنبیه کرده و باعث آزار و اذیت او شده و به او آسیب وارد می آورند. بنا به این دلیل بهتر است افرادیکه این تعادل را در خود نمی بینند از تنبیه بدنی به عنوان یک روش مناسب برای تربیت فرزند خود استفاده نکنند چرا که جز جنبه های منفی چیز دیگری برای آنها در بر نخواهد داشت؛ اما مبحث مورد بحث تنها این نیست که چون برخی از والدین بیش از اندازه در تنبیه بدنی به جلو پیش می روند، پس نباید کودکان خود را تنبیه کنند، بلکه مجادله بر سر این موضوع است که بهتر است خانواده ها برای تربیت فرزندان خود به هیچ وجه از تنبیه بدنی استفاده نکنند.
در این رابطه پژوهشگران ادعا می کنند که خود والدین هم تمایلی به گزارش دادن تنبیهات شدیدی که در قبال فرزندان انجام می دهند، ندارند و معمولاً نمی توان آمار دقیقی از میزان تنبیهات شدید بدنی کودکان بدست آورد.
به هر روی تا زمانیکه محققان، متخصصان بالینی، و والدین نتوانند به طور قطعی آثار مثبت تنبیه بدنی را به اثبات برسانند، حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که تنبیه بدنی هیچ گونه عواقب منفی را در بر ندارد، ما به عنوان روانشناس مسئول هستیم و نمیتوانیم تنبیه بدنی را به عنوان یک شیوه برای تادیب کودک به والدین توصیه کنیم، بلکه در عین حال باید والدین را نسبت به این مسئله هشدار هم بدهیم.
نوع برخورد گفتاری، فیزیکی و عاطفی با خطاهای فرزندان باید به گونه ای باشد که فرد متوجه خطا و اشتباهش بشود و احتمال برگشت از انحراف هم برود. از این جهت بهتر است برای جبران یا گوشزد خطاها به گونة مستقیم وارد نشویم. برخورد های مستقیم زشتی گناه را می شکند و اگر والدین مصلحت دیدند تا کسی را برای خطا و لغزشی گوشزد کنند، می توانند آن را به طور عمومی در وقت مشترک حضور اعضای خانواده مطرح کنند.
مرور و بازنگری روایات تربیتی نشان می دهد که پیشوایان معصوم ما در تربیت فرزندان خود، از شیوة تنبیه بدنی بهره نمی گرفتند. انس بن مالک می گوید: از 8 سالگی تا 18 سالگی در خدمت نبی اکرم (ص) بودم و در این مدت از آن حضرت تندی، بدگوئی و سرزنش ندیدم. (صالحی شامی، 1414ق: ج7، ص7) وی همچنین می گوید: «چندین سال به پیامبر خدمت کردم اما هرگز مرا دشنام نداد و یکبار هم کتکم نزد!»
البته تهدید به تنبیه بدنی، می تواند در مواردی به عنوان یک راهکار استفاده بشود. ابن سعد از ام سلمه نقل می کند: پیامبر اکرم (ص) خدمتکار خود را به دنبال کاری فرستاد. او خیلی دیر کرد و زمانی برگشت که کار از کار گذشته بود. حضرت فرمودند: اگر خوف و ترس از قصاص خداوند در آخرت نداشتم، تو را با چوب مسواک کتک می زدم. (همان، ج 7، ص 56) چوب مسواک، اگر چه جنبة ترساندن بچه را ندارد اما به بهانه ای، به هدف تنبیه که همان آگاهی دادن و هشدار به نادرست بودن کار است، نائل می شویم.
امروزه به علت فراموش کردن سبک زندگی اسلامی و استفاده از سبک زندگی غربی بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی در زندگی مردم جوامع وجود دارد.
سبک زندگی به معنای چگونه زیستن و متن زندگی شبانهروزی انسان و شیوهی عقل معاش تعبیر میشود.
همه مردم از زمان خلقت آدم و حوا به شیوههای متناسب با موقعیت و زمان خود سبکهای زندگی را داشتند. امروزه نیز در این زمین خاکی هر فرد برای خود با توجه به عقاید و ارزشهای حاکم بر جامعه، سبکی را برای زندگی در این دنیا انتخاب کرده است. اما با توجه به سبک زندگی انسانها نمیتوان گفت که همهی این سبکها خوب است. چه بسا که سبک زندگی غربی مشکلاتی را برای تقلیدکنندگان این سبک از قبیل کاهش ارزشهای انسان و همسطح شدن با حیوانات، بهوجود آمدن مشکلات زیادی که جز با استفاده از سبک زندگی اسلامی برطرف نمیشود.
در سبک زندگی اسلامی برای کوچکترین موقعیتهای زندگی برنامهریزی شده که در موقعیتهای مختلف با توجه به قرآن، زندگینامهی اهل بیت و ائمهی اطهار(ع)، میتوان برای این موقعیتها تصمیم صحیحی گرفت. متاسفانه امروزه بیشتر مردم از سبک زندگی غربی استفاده میکنند و این خود سبب بهوجود آمدن مشکلات زیادی در زندگی فردی و اجتماعی شده است. زندگی با سبک غربی باعث افزایش مشکلات روزمره، بیماریهای روحی و روانی، اختلافات خانوادگی و افزایش جرم و جنایت در جامعه میشود.
در سبک زندگی اسلامی آمار جرم و جنایت و بیاحترامی و مادیات کاهش چشمگیری دارد.
قرآن مجید، اهل بیت و عترت مهمترین الگوهای سبک زندگی اسلامی هستند که با الگوگیری از آنان میتوان زندگی سالم و صحیحی را داشت و دوری از این الگوها با گمراهی انسان همراه است.
سبک زندگی اسلامی به معنای غذا خوردن و یا لباس پوشیدن مانند ائمه اطهار(ع)، نیست، بلکه در این سبک زندگی باید محرمات را ترک کرد و واجبات را انجام داد. محتوای زندگی به سبک اسلامی برقراری ارتباط صحیح با خود، خدا و مردم است.
ناهنجاریهای اجتماعی علت فاصله از زندگی اسلامی است
مدیرکل سازمان تبلیغات خراسان جنوبی به خبرنگار ایسنا گفت: در سبک زندگی اسلامی قرآن چراغ راه زندگی است.
وی با اشاره به اینکه قرآن کلیات سبک زندگی را برای انسانها تبیین کرده است، گفت: قرآن در خصوص رابطه امت با پیامبر، نوع سخن گفتن، پردازش حقوق والدین، شیوهی راه رفتن زن و مرد، شیوهی پوشش زن و مرد و مراودات انسانها نیز کلیاتی را بیان کرده است.
حجت السلام و المسلمین لطفیان گفت: انسانها یک را بطه با خود و رابطهی دیگری با خانواده، جامعه و امام جامعه که همهی اینها در قرآن بیان شده است.
مدیرکل سازمان تبلیغات خراسانجنوبی بی عفتی، بیحجابیهای جامعه و بیادبیهای مدرن را از عواقب فاصله گرفتن زندگیها از سبک زندگی قرآنی دانست.
حجت الاسلام و المسلمین لطفیان با اشاره به اینکه حرکت بر مبنای قرآن انسان را در مسیر سالم هدایت میکند، افزود: مادی گراییهایی که جایگزین سبک زندگی قرآنی میشود، برابر با رعایت نکردن موازین انسانی است.
وی زندگی با سبک غیرقرآنی را همسو با زندگی به سبک غیرانسانی دانست، که سبب فروپاشی ارکان خانواده و رواج بیعفتی میان اعضای جامعه میشود.
مدیرکل سازمان تبلیغات خراسانجنوبی مقاومت در برابر زورگویان و ناپایداریها، توجه به نیازمندان و کاهش آسیبهای سبک زندگی مدرن را از فواید زندگی سبک زندگی قرآنی دانست.
حجت الاسلام و المسلمین لطفیان با اشاره به توجه به منافع دیگران در سبک زندگی قرآنی، تصریح کرد: در سبک زندگی قرآنی توجه به همسایه، همنوعان، نیازمندان و رعایت اخلاق پسندیده در مراوده با مردم سفارش شده است.
وی مبنای سبک زندگی قرآنی را صداقت، امانت، رازداری و نوع دوستی در کنار معیارهای دیگر زندگی دانست.
مدیرکل سازمان تبلیغات خراسانجنوبی با اشاره به رعایت نکردن صداقت، امانت و افشای زندگی انسانها و خودپسندیهای موجود در روابط اجتماعی را از علل وقوع جرم و جنایت در اجتماع اظهار کرد: استفاده از زندگی به سبک قرآنی نقش چشمگیری در کاهش جرم و جنایتهای موجود در جامعه دارد.
جدایی از سبک زندگی اسلامی مهمترین علت مشکلات روزانه
حجت الاسلام «سیدحسن سیدی» مسوول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند نیز به ایسنا گفت: جدایی از سبک زندگی اسلامی مهمترین علل گرفتاریها و مشکلات مردم است.
وی افزود: سبک زندگی به معنی چگونه زیستن و متن زندگی شبانهروزی انسان و شیوهی عقل معاش تعبیر میشود.
حجت الاسلام سیدی با اشاره بهوجود الگوهای زیاد در سبک زندگی اسلامی، گفت: قرآن و عترت، اهل بیت و امامان معصوم بهترین الگو برای سبک زندگی اسلامی در سراسر جهان هستند.
مسوول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند با اشاره به فاصله نسبی میان سبک زندگی روزمره و سبک زندگی اسلامی، اظهار کرد: امروزه زندگیها بیشتر به سبک غربی گرایش دارند.
حجت الاسلام و المسلمین سیدی گرفتاریها و مشکلات امروزه را علت جدایی از سبک زندگی اسلامی دانست.
وی اظهار کرد: سبک زندگی اسلامی به معنای رعایت ادب، عیادت از مریض، صله رحم، احترام به یکدیگر است.
مسوول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه علو پزشکی بیرجند ادامه داد: جوانان نباید سبک زندگی غربی را جایگزین سبک زندگی اسلامی کنند، و والدین باید آموزههای سبک زندگی اسلامی را به آرامی در زندگی خود پیاده کنند.
حجت الاسلام و المسلمین سیدی با اشاره به زندگی امام رضا(ع) به عنوان نمونهای از الگو برای سبک زندگی اسلامی گفت: زندگی امام رضا(ع) در سه زمینه ارتباط با خدا، ارتباط با خود و ارتباط با دیگران خلاصه میشود.
وی با اشاره به اینکه برای تربیت صحیح فرزندان باید محیط خانواده پاک باشد، اظهار کرد: ماهواره یکی از مهمترین عوامل ناپاکی خانوادههاست.
مسوول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه علوم پزشکی خاطر نشان کرد: در صورت استفاده درست از تکنولوژی اسلام مخالف استفاده از تکنولوژی نیست.
زندگی اسلامی سبب تحکیم بنیان خانواده میشود
«فرشته اسدزاده» مدیرکل دفتر امور اجتماعی استاندار خراسانجنوبی گفت: زندگی به سبک اسلامی تحکیم و تعالی خانواده را به دنبال دارد.
اسدزاده گفت: سبک زندگی اسلامی یک زندگی هدفمند و متعالی است، که انسان را از پوچ گراییهای مادی دور میکند.
مدیرکل دفتر امور اجتماعی استاندار خراسانجنوبی اظهار کرد: سبک زندگی اسلامی انسان را در دو بعد جسمانی و روحانی به صورت توامان پرورش میدهد.
وی با اشاره به اینکه در سبک زندگی اسلامی برای جزئیات کلانترین تصمیمات استراتژیک الگو و مدل وجود دارد، گفت: با تاثیر از قرآن و سیره پیامبر و ائمه(ع) هیچ نکته مبهم و بیسرانجامی در زندگی بشر باقی نمیماند.
مدیرکل دفتر امور اجتماعی استاندار خراسانجنوبی ادامه داد: با ظهور اسلام و ورود دین اسلام به تمدن بزرگ ایران، سبک زندگی اسلامی ایرانی شکل گرفته است.
اسدزاده پایهریزیهای استعماری را مسبب کم رنگی بایدها و مسائل معمول دینی و اخلاقی دانست.
وی با اشاره به اینکه تغییر سنتهای معمول تغذیه به شیوهی امروزی سلامت جسمی مردم را تحت تاثیر قرار داده است، اظهار کرد: ورود وسایل الکترونیکی مانند ماهواره، موبایل و اینترنت سلامت اخلاقی و فرهنگی جامعه را تحتالشعاع قرار داده است.
مدیرکل دفتر امور اجتماعی استاندار خراسانجنوبی با اشاره به دستیابی به آخرین علوم روز و تکنولوژیهای برتر دنیا، افزود: سبک زندگی اسلامی ایرانی باید این مهم را در اذهان زنده کند که بهروزرسانی اطلاعات و حرکت با رشد جهان به معنی فراموشی سنتهای تعالی بخش دینی و اسلامی نیست.
اسدزاده خاطر نشان کرد: زندگی اسلامی به نکات رشددهندهی انسانی در بعد معنوی و روحانی بسیار مهم و تاثیرگذار توجه دارد.
توجه به مفهوم زندگی روزمره و از خودبیگانگی مستتر در آن بیش از دیگران، هانری لوفبور و نظریات او را به خاطر می آورد. لوفبور نظریه خود در این باره را با نقد گرایش های مارکسیستی آغاز کرد، با این دیدگاه که توجه اصلی نقادی ها در جامعه باید متوجه روبناهای فرهنگی جامعه باشد که به اشتباه مصروف روابط تولیدی و اقتصادی آن شده است. او از این راه مفهوم از خودبیگانگی مارکس را به ابعاد اجتماعی و عاطفی زندگی انسان تعمیم داد و زندگی روزمره انسان در جهان سرمایه داری را با دیدگاهی انتقادی نگریست. او جایگاه مصرف و سود آوری، و القا نیازهای کاذب به جای نیازهای واقعی از سوی صنعت فرهنگ در این جامعه را مورد نقد قرار دارد و نشان داد که زندگی روزمره در شهر سرمایه داری چگونه به تکراری ملال آور و کسالت بار تبدیل می شود. در این جامعه انسان ها زندگی هرروزه خود را جایگاه امور پیش و پاافتاده می پندارند، از رسیدن به معرفت واقعی و جامعه انسانی باز می مانند و از هرگونه خلاقیت و شکوفایی دور می شوند. او راه برون رفت از چنین وضعیتی را آشکار کردن توانایی های نهفته مردم برای آن ها می داند. از دیدگاه او زندگی در شهر باید به مثابۀ خلق یک اثر هنری باشد، «اثر» بدان مفهوم که از تکرار و یکسانی (همانند تولید یک کالا) بپرهیزد و یگانه چیزی باشد که برای بار نخست به وجود آمده و دیگر هرگز تکرار نخواهد شد.
در پرونده پیش رو تلاش شده که ابتدا مطالبی ارائه شوند که از دیدگاه جامعه شناسی و فلسفه به مفهوم زندگی روزمره در جهان سرمایه داری پرداخته اند. سپس این مفهوم در ارتباط با مولفه هایی چون زنان، جوانان، مکان ها و پرسه زنی در شهر مورد توجه قرار می گیرد. بازنمایی زندگی روزمره در هنر، چون عکس، از سایر موضوعاتی است که در این پرونده به آن پرداخته شده است.